وسیله ای خریدم دوتا کارگر گرفتم برای حملش گفتن ۴۰ تومان من هم چونه زدم کردمش ۳۰ تومان
رفتیم ساختمان و توی هوای گرم خرداد ماه وسیله ها رو بردیم بالا ، امدیم پایین و دست کردم جیبم سه تا ده تومانی دادم بهشون
یکی از کارگر ده تومان خودش برداشت بیست تومان داد به اون یکی
صداش کردم گفتم مگر شریک نیستید
گفت چرا ولی اون عیالواره احتیاجش بیشتر از منه
من هم برای این طبع بلندش دوباره ده تومان بهش دادم
تشکر کرد دست کرد جیبش و دوباره پنج هزار تومان داد به اون یکی و رفتن
داشتم فکر میکردم هیچ وقت نتونستم اینقدر بزرگوار و بخشنده باشم
نه من و نه خیلی های دیگه که خیلی ادعای تحصیلات و با کلاسیمون میشه ؟؟
نظرات شما عزیزان:
سکوت 

ساعت6:32---3 شهريور 1392
واقعا انسانیت را به تمام معنا نشون دادن
رزق و روزی حلال سخته اما شیرینه
آفرین به اون بزرگ مرد آفرین
رزق و روزی حلال سخته اما شیرینه
آفرین به اون بزرگ مرد آفرین
برچسبها: از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست, انسانیت,
نوشته شده در پنج شنبه 10 اسفند 1391 ساعت 19:22 نويسنده هستی